درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار وبلاگ:

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


دانلود - Download Link [dl4.mihandownload.com/use ...]
لینک دانلود کمکی - Mirror Link [rapidshare.com/files/3340 ...]
عاشقانه ها




: روزها استراحت كنيد تا شبها بتوانيد راحت بخوابيد.
2.
در نزديكي تختتان صندلي راحتي بگذاريد، تا اگر از خواب بيدار شديد، روي آن بنشينيد و استراحت كنيد.
3.
خوابيدن به نشستن، نشستن به ايستادن، ايستادن به راه رفتن الويت دارد.
4.
جايي كه مي توانيد بنشينيد چرا مي ايستيد.
5.
كار امروز را به فردا موكول كنيد و كار فردا را به پس فردا.
6.
اگر حس كار كردن به شما دست داد، كمي صبر كنيد.

 

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 16:9 ::  نويسنده : mahbob

 

 




یه جارو سبزتر کردن یه جایی رو سیاه میگن

ببین اون نقش مرزا رو ببین هرکی قفس داره

تو این حال بد دنیا خدا انگار دوست داره

باید این خط خطی هارو ازین جغرافیا برداشت

به هم نزدیک تر بودیم اگه دنیا یه پرچم داشت

زمینو خط خطی کردن یه جا انگار یه جا کابوس

یه جا خلیج دلشوره یه جا آروم اقیانوس

ببین تو نقش هر روزت یه جایی غرق آتیشه

یه حسی میگه نزدیک بازم جنگ جهانی شه

باید این خط خطی هارو ازین جغرافیا برداشت

به هم نزدیک تر بودیم اگه دنیا یه پرچم داشت

یه کاری کن که دنیامون شبیه بچگی ها شه

هواپیما و موشک ها تمومش کاغذی باشه

یه کاری کن همین حالا جدا از پرچم و نقشه

چه خوب میشد اگه میشد که دنیا مهد کودک شه

باید این خط خطی هارو ازین جغرافیا برداشت

به هم نزدیک تر بودیم اگه دنیا یه پرچم داشت...

زمینو خط خطی کردن بهش جغرافیا میگن

 

 

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : mahbob

....

من از این تنهایی

از این که دیر می آیی

از این که روزی به من بگویی

تو به من نمی آیی

می ترسم

 

چرا نمی دانی تو

چگونه بی تو زمان میگذرد

بارها این را از خودم می پرسم

من می ترسم...می ترسم

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : mahbob


این چشمها که ریخته در چشم های تو
گردنگاه را
این چشمها که سوخته در این شکیب تلخ
رنج سیاه را
این چشمها که روزنه آفتاب را
بگشوده در برابر شام سیاه تو
خون ثواب را
کرده روانه در رگ روح تباه تو
این چشمها که رنگ نهاده به قعر رنگ
این چشمها که شور نشانده به ژرف شوق
این چشمها که نغمه نهاده بنای چنگ
از برگ های سبز که در آبها دوند
از قطره های آب که از صخره ها چکند
از بوسه ها که در ته لب ها فرو روند
از رنگ
از سرود
از بود از نبود
از هر چه بود و هست
از هر چه هست و نیست
زیباترند ، نیست ؟
من در جواب او
بستم به پای خسته ی لب ، دست خنده را
برداشتم نگاه ز چشم پر آتشش
گفتم
دریغ و درد
کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد
کوبم به روی بی بی چشم سیاه تو
تک خال شعر مرا
گویم ‚ کدام یک ؟
این چشمهای تو
این شعرهای من

می گفت با غرور

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : mahbob


که از این همه آبی دریا
فقط لکه های نفتش را پذیرا شده است...
مرده شور آن نگاه هایت را ببرند
که از این همه شوری دریا
تنها نگاه معصومانه پرندگان را بر خویش گرفته است
آخ که من پشت پلک هایت چقدر منتظر میماندم
تا باز لحظه ایی در نگاهت بنشینم
من در پی نگاه تو میدویدم و تو از من دریغ میکردی
مرده شور خجالت نگاهت را ببرند
که من محو نگاهت می شدم
بی اختیار ،با تمام وجود
مرده شور آن همه ناز که از طبعت به ارث برده ایی انگار
برای دل من تصویری زیبا تر از خنده های شکلاتی تو نبود
رنگ زیبای ساحل در وجودت پیداست
کاش در سکوت بین ما لرزشی میشد
کاش فاصله نگاه مان به بازدم نفس هایمان میرسید
به جایی به نزدیکترین جای این گره
مرده شور خودت را ببرند
با این که می دانی دلم برایت تنگ می شود...
با این که می دانی دوستت دارم...

مرده شور آن چشمانت را ببرند

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 15:59 ::  نويسنده : mahbob

سهراب سپهري 1385: هر كجا هستم، باشم به درك! من كه بايد بروم! پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت! من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد! تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... كار را بايد جست. كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد! فك و فاميل كه هيچ... با همه مردم شهر پي كار بايد رفت! بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است! پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو؟

 



چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:, :: 15:53 ::  نويسنده : mahbob